عادت

عادت خواهیم کرد . حتی وقتی زلزله همه چیز را با خاک یکسان کند دوباره بر آن بناها سقف خواهیم ساخت و با داری و نداری عادت خواهیم کرد. خدا کند در این عادت بی تفاوت نشویم که این کمال تهی شدن است می شویم خالی تر از هر چیز و هیچ گاه پر نخواهیم شد.حتی بزرگترین اتفاق هم ما را تکان نمی دهد اینجاست که روئین تن بودن تمام لذتهای کوچک را از ما خواهد گرفت و تنها خواهیم ماند.

یک بار مصرف

پامو که به آزمایشگاه گذاشتم اولین چیزی که توجهمو جلب کرد لیوان های یکبار مصرفی بود که قرار بود توی اون ازمون آزمایش بگیرن پیش خودم گفتم عجب ! اینجوری اگه کسی معتاد هم نباشه با این لیوان ها و میکروبهای نازنین موجود در اونها حتما" جواب آزمایشش مثبته ! به لیوان ها نگاه کردم که داشت تند و تند توی قفسه ای که مطمئنا" مربوط به نوشابه های شیشه ای که نسلش خیلی وقت است منقرض شده باشد گذاشته می شد. به جهنم که یه پاکت دستمال کاغذی حرام یه لیوان یک بار مصرف کردم این تازه اول قضیه بود. مشاوره قبل از ازدواج و کلاس اجباری ُ به ساعتم نگاه کردم و تصور صدای فریاد مدیرم از این که ممکن است دیر برسم چی کار کنم شازده ؟ یه زنگ به زز بزن تا کارهاتو روبه راه کنه ! زز قبول کرد نشستیم ولی این مشاورها مثل این که نمی خواستن دل به کار بدن و بیان ! بشین و بشین تا یکی اومد و یه کنترل گرفت و تلوزیون رو روشن کرد. همین ؟ به همین سادگی یکی هم نگفت یه سی دی ۳۰۰ تومنی رو چه به این همه دردسر از اول تا آخر این فیلم دو تا مرغ عشق رو نشون می داد و یه ملبس که برامون آیه قرآن می خوند. وسطها هم دو تا صحنه نمایشی بسیار خنده دار داشت که من تا رسیدم خونه برای آلما تعریف کردم و غش غش خندیدیم.  فکر کنم تو سالی که مامان و بابا عروسی کردن ساخته شده بود صحنه ها به شدت منو یاد درامهای سبک هندی دهه ۶۰ مملکت خودمون می نداخت . بعد از حدود یک ساعت یکی اومد و با اون کنترل لعنتی تلویزیون رو خاموش کرد و من با زور جلوی خنده خودمو گرفتم. صد در هزار اطلاعات من خیلی بیشتر از اون سی دی بود با افتخار بلند شدم که چیزی به مشاورها بگم اما دیدن عروسهای دیگه منو سر جام نشوند شانزده ساله و هفده ساله  بودن ! هیچی نمی دونستند در واقع خیلی با شونزده هفده ساله هایی که من می شناختم فرق می کردن . به شازده گفتم : اینجا برای چی اومدیم ؟ واسه این که همین الان جواب رو میدن راستی نه من معتادم نه تو هیچ مشکلی نداریم !  امیدوارم این کلاس برای تو مفید بوده باشه شازده ! 

: چی ؟ نه بابا ! تازه داشتم به سی دی می خندیدم که مشاور اومد خاموشش کرد و خودش برامون توضیح داد.

نتیجه : به همه عزیزانی که غمگین و افسرده هستند پیشنهاد می کنم یک بار این فیلم رو ببینن و برای شادی روح همه درگذشتگان از روی خنده صلوات بلند ختم کنند. 

کلاغ پر

بابا همیشه می گفت : پای کسی که می خواد بیاد شما دو تا رو بگیره بشکنه ( من و آلما ) ! نمی دونم در مورد شازده هم همینو می گفت ! هر چی باشه شازده رو خوب می شناخت. شمارش معکوس شروع شده انگار باید منتظر بازی کلاغ پر باشم . سارا پر !